خوش اومدی عزیز مامان

حلما عزیز مامان،خدا رو خیلی شکر می کنم که تو رو به ما داد، یه ابجی کوچولو شدی برای حسنادخترکم،شما تو یه روز زمستونی به دنیا اومدی، عصر روز شنبه 30 دی1391 ساعت15:27 دقیقه در بیمارستان بهمن چشمای قشنگت به روی این دنیا باز شد، وقتی خانم دکتر سحرخیز تو رو از شکم مامان بیرون اورد وبه مامان نشون داد گفتم وای چقدر شبیه حسنایی، خیلی ناز نازی بودی، ریزه میزه و سفید برفی. وزن موقع تولدت3کیلو 240گرم بود و قدت هم 50سانت.                                                         

صبح  روز سی دی مامان دلش درد گرفت فهمید که دخترش داره به دنیا میاد، رفتم مادر بزرگ بیدار کردم بهش گفتم فکر کنم نی نی می خواد به دنیا بیاد، به بابا هم زنگ زدم گفتم که باید بریم بیمارستان، بعد با مادر  تماس گرفتم اومد پیش حسنا ، ومن ومادربزرگ و زن عمو فرخنده رفتیم بیمارستان و بعد از چند ساعت اومدی تو بغلم. "خوش اومدی عزیز مامان"